مینشنم به تنهایی.
مینشینم چون غصه ای در دل یک ازرده دله، دل شکسته.
مینشینم چون پاییز خزان بابرگ های پر قافیه ی برگ ریزان غم.
مانند غم:
امشب در سر شوری دارم ،امشب در دل نوری دارم
باز امشب در اوج آسمانم، رازی باشد با ستارگانم
با ماه و پروین سخنی گویم، از روی مه خود اثری جویم...
تنهایی...
بی کسی...
دل شکسته... .